امورشهداء پایگاه بسیج قدس

مسجد علی ابن موسی الرضا

امورشهداء پایگاه بسیج قدس

مسجد علی ابن موسی الرضا

شهیدی که حاج قاسم را شرمنده کرد + فیلم

سخنان منتشر نشده ای از حاج قاسم سلیمانی؛

حاج قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس طی سخنانی که در اواسط اشغال عراق توسط آمریکا در مراسم یادواره شهدای کرمان در والفجر 8 آنها را بیان کرد به دو مسئله مهم اشاره می کند. نخست اینکه آمریکا هیچگاه در عراق پیروز نخواهد شد و دیگری رمز اصلی تمام عملیات های دوران جنگ.

 سردار حاج قاسم سلیمانی،  6 سال قبل و در آستانه 27 اُمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی ایران در مراسم یادواره شهدای والفجر 8 در شهر کرمان حاضر می شود و به بیان سخنان مختلفی پیرامون انقلاب اسلامی و وضعیت آمریکا در عراق می پردازد و در ادامه سخنان خود خاطرات زیبایی را نیز از شهدای والفجر 8 نقل می کند.

سردار سلیمانی در این برنامه در تحلیل وضعیت آمریکا که چند سال از حمله آن به عراق می گذرد، می گوید: بخش اعظمی از هدف دشمنانی که به منطقه آمده اند و بیش از 150 هزار نیرو و میلیاردها دلار هزینه کرده اند انقلاب اسلامی ایران است.
آنها آمده اند تا به تعبیر خودشان یک عراق الگو بسازند و کشورهای اطراف عراق و خصوصاً جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی ایران را به زانو دربیاورند.
وی می افزاید: این تلاش یک قدرت هسته ای است که با تمام توانش و با یک حجم عظیم هزینه کرد، از دریای سرخ تا کشور عراق را غرق نیرو کرده است و بیش از 60 درصد توان نظامی خود را به صحنه آورده تا با انجام بزرگترین ریسک های تاریخ خود به پیروزی قطعی برسد.
فرمانده سپاه قدس می گوید: اما امروز، وقتی بنای خداوند متعال چیز دیگری باشد، تلاش آمریکای صاحب قدرت اتمی چه ارزشی دارد در برابر خواست الهی؟!
وی با تأکید بر اینکه آنها در عراق به استیصال رسیده اند، می گوید: مگر آنها می خواستند که شیعه در عراق بر روی کار بیاید؟ (عوامل آنها) به علما و چهره های عراقی گفته بودند که شما نمی توانید با ایران به جایی برسید و کسی سهم می گیرد که سوار هواپیمای آمریکا بشود و از واشنگتن عازم بغداد شود و خیلی ها هم همین کار را کردند.
فرمانده لشکر 41 ثارالله استان کرمان در دوران دفاع مقدس در ادامه صحبت های خود به شخصیت آیت الله سیستانی اشاره می کند و می گوید: یک شاگرد امام خمینی(ره)، یک پیرمردی که خود را شاگرد امام(ره) می داند به نام آیت الله سیستانی در یک حجره مهجور که نه لشکری دارد و نه دلاری؛ ایستاد. مگر توانستند با او مقابله کنند؟ و حتماً در آنجا پیروز نخواهند شد.
سردار سلیمانی در بخش دیگری از صحبت های خود پیرامون وضعیت آمریکا در منطقه و در کشور عراق می افزاید: من معتقد هستم که بخشی از حوادث علیرغم کراهت ما باید اتفاق بیافتد. به این دلیل که خیلی حوادث درون یا بیرون از انقلاب اسلامی هم بود که ما از وقوع آنها کراهت داشتیم اما امروز وقتی با آنها فاصله می گیریم، می بینیم که عین این اتفاق برای ما برکت های پنهانی داشته است که ما نمی توانستیم آن روز باورشان کنیم.
وی با بیان اینکه یکی از این رخدادها نیز جنگ عراق بود و ما امروز می بینیم که علیرغم کراهت ما از بروز این مسئله، برکات آن بسیار زیاد است، تأکید می کند: اگر آمریکایی ها در دریای سرخ می ایستادند و تهدید می کردند صدام را و صدام هم به هر صورتی تسلیم آنها می شد؛ این مسئله تفاوت بسیاری داشت با آمریکایی که امروز در عراق در استیصال کامل به سر می برد.
سردار سلیمانی ادامه می دهد: من تعجب می کنم از اینکه چرا بخشی از رسانه ها و روزنامه های ما تهدیدهای آمریکا را باور می کنند و به آن می پردازند؟
وی با اشاره به یکی از بیانات مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه همانطور که رژیم های سابق آمریکا نتوانستند هیچ غلطی بکنند، بوش (رئیس جمهور وقت آمریکا) هم هیچ غلطی نمی تواند، بکند، تصریح می کند: این مفهوم نه یک شعار برای دلگرمی ملت که یک واقعیت است.
او می افزاید: در آغاز جنگ به این دلیل که هیچ عامل مقاومتی اعم از مردم، ارتش و حکومت در عراق وجود نداشت، تحلیل ما این بود که جنگ بیشتر از 15 روز طول نخواهد کشید و آمریکا در این سرزمین یک طرفه! حتماً پیروز می شود اما بخشی به غلط این را تفسیر کردند و آمدند در کشور ما گفتند حالا مثلاً مقاومت ایران را ضربدر 10 کنید. اساس این (مقایسه) غلط بود.
سردار سلیمانی در ادامه این بخش از سخنرانی خود خطاب به حضّار برنامه که برخی از آنها از یادگاران دوران دفاع مقدس هستند با اشاره به پاسخ سوال خود و قدرت جمهوری اسلامی ایران تأکید می کند: ما در سالگرد والفجر هشت هستیم. ما در هر شب عملیاتمان چقدر استشهادی داشتیم؟ آیا تمام کسانی که به اروند زدند استشهادی نبودند؟!
آیا وقتی آنها وارد آب اروند شدند هیچکدام باور می کردند که زنده برمی گردند؟! یا مثلا من به عنوان فرمانده لشکر (41 ثارالله) و یا شما به عنوان فرماندهان گردان ها و یا دیگران باور می کردیم که کسی بتواند حتی به ساحل دشمن برسد؟! هر شب صدها نیروی استشهادی داشتیم. و همه عملیات های جنگ همین گونه بود.
فرمانده سپاه قدس در این قسمت از سخنرانی خود به نقل خاطره ای از شهید زندی، فرمانده ادوات لشکر همیشه پیروز ثارالله در عملیات والفجر هشت و روایت شرمندگی خود از این شهید می پردازد که می توانید فیلم آن را مشاهده کنید.
 برای دانلود فیلم به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

زینب(س) را در آیینه چنین مادرانی ببینید

این ها تصاویر مادرانی است که پاره های جگرشان را به قربانگاه فرستادند تا اسلام پاینده بماند. مادرانی که تا آن زمان شاید فقط در رثای مصائب زینب کبری(س) اشک ریخته بودند و نمی دانستند فرا خواهد رسید روزی که با عملشان باید در کنار بانوی بزرگ عاشورا قرار بگیرند و با دادن عزیز ترین کسانشان به ایشان بگویند ما نیز فرزندان خود را دادیم تا شاید ذره ای از آتش دل تو را به جان بخریم. و ما نیز چون تو بر این سختی ها استوار خواهیم ماند تا اسلام پیروز بماند.


مادر گرانقدر؛ شهید محمد محمدنژاد/ فریدونکنار



مادر گرانقدر؛ شهید علی اصغر مهردادی / گلوگاه



مادر گرانقدر؛ شهید احمد کشوری / کیاکلا

برای مشاهده سایر تصاویر به ادامه مطلب بروید

ادامه مطلب ...

نامه ای به امام خامنه ای/ «آقا» را از هر طرف بخوانی «آقا»ست

به مناسبت روز پدر
فرزند شهید که باشی، جور دیگری به «خامنه ای»، می گویی «آقا»

سلام «آقا». می خواهم نامه بنویسم به شما. حرف بزنم. می خواهم مقصد نامه ام را بنویسم «فلسطین جنوبی». می خواهم دل خوش کنم به خوشی های روزگار. شاید به دستت رسید و خواندی. از «ماه» که چیزی کم نمی شود. شما «آقا»ی مایی. «آقا» را از هر طرف بخوانی «آقا»ست. با شما نجوا نکنیم، می پوسیم. از هر سو برویم، آخر به شما می رسیم. رود اگر چه جاری است، لیکن مسیر دریا را بلد است. می پیچد و می خمد تا دست به دریا دهد. آه! چه لذتی دارد شما را داشتن. قلب به دلیلی باید بزند. «ولایت فقیه» دلیل زندگی ماست. من اصلا مراقب نیستم غلو نکنم. مشکلم قصور زبان در مدح شماست. مشکلم چیز دیگری است. فرض کن یک منتظر می خواهد به نائب امام زمان، نامه بنویسد. خب سخت است. ننویسد هم سخت است! خوش به حال شهدا. دم رفتن، راحت بود نوشتن. ای خوشا صفحه، خاک باشد و جوهر قلم، خون. لحظه ای است لحظه عاشقی. ما اما فاصله ها داریم با دیدار. زندگی شده حجاب شهادت. غرور شده آفت بصیرت. نمی فهمیم شما را. ماهی، همه دریا را چگونه بفهمد؟! پروانه، همه آسمان را چگونه تصویر کند؟! مایی که نمی فهمیم شما را، چه بیم از غلو؟! کلمات ما کجا و کمالات شما کجا؟! ببخش که این نوشته در شان شما نیست، هر چند قدر مرا بالاتر می برد. من اینجا روزنامه نگار نیستم؛ فرزند شهیدم. دوست دارم این سمت را. فرزند شهید که باشی، جور دیگری به «خامنه ای»، می گویی «آقا». چفیه شما، چفیه شهداست. با شهدا باشد، هنوز هم برای ولی فقیه جان می دهند. شنیده ام شهدا رجعت می کنند. رجعت کنند، باز هم به عشق ولی فقیه شهید می شوند. در رگ ما خونی است بی قرار. در سینه ما دردی است که دوایش شهادت است. شهادت، زیباترین نسخه ای است که خدا برای عاشق می پیچد. ما عاشق خداییم. عاشق «دست خدا». دست خدا مجروح نیست. روح «کف العباس» دارد. جراحت از نگاه ماست که نمی فهمیم شما را، اما بدان دوستت داریم «آقا»، همچنان که پدران مان «خمینی» را دوست داشتند. حتی ما بیشتر. فرزندان ما از خودمان بیشتر. می دانی «آقا»! آنجا که شما نباشی، جبهه ما نیست. ما اردو در سرزمین ولایت زده ایم. خمینی یعنی خیمه. خامنه ای یعنی جبهه. مکتب ما «اسلام» هم که باشد، جز با قرائت ولی فقیه، قبولش نداریم. کربلا به پا کنی، با خون مان راحت تر سخن می گوییم تا با کلمات. دارم حساب می کنم از ۶۸ به این طرف، چند سال می شود؟! سرباز چشم بر هم می زند، جنگ تمام می شود، اما در عوض، فرمانده پیر می شود. «آقا»! معایب ما، محاسن شما را سپید کرد. شاید هم معایب سیاست، محاسن ولایت را. چه بسیار حادثه که شما نگذاشتی فتنه شود، و ما نفهمیدیم. چه بسیار فتنه تلخ که پایانش ۲۳ تیر و ۹ دی شد، شیرین تمام شد، و ما نفهمیدیم. به خود گفتیم «عمار»، اما بی خود گفتیم. باد می برد پروانه را، اگر که آسمان قرار نداشته باشد. قرارگاه ما شمایی «آقا». «قرارگاه عمار»، «بیت رهبری» است. «علی» در هر عصری، «عمار» دارد و «میثم تمار». اگر «عمار» یعنی یار «علی»، آنکه امروز بر صورت اغیار سیلی می زند، «سفیر نهج البلاغه» است. «سیدعلی» بودن، کار سختی است. بعد از «محمد»، «ولی» بودن، کار دشواری است. فتنه را مدیری چون شما باید، که دست آخر، سران فتنه هم بیایند و رای بدهند. شما مظلومی «آقا»، مثل «انقلاب اسلامی» اما اقتدارتان بسیار بیشتر است. ما به اقتدار شما افتخار می کنیم، آنجا که در صف رای مان، اصحاب قلیل فتنه را می بینیم. روزهایی هست که می ایستیم به نوبت تا در انتخابات جمهوری اسلامی رای دهیم. روزهایی هست «آقا» که با شناسنامه می آییم. جز این، روزهای دیگری نیز هست. روزهایی که وصیت نامه، هویت ما می شود. ایام بیعت. بیعت فرق دارد با رای. رای می آید و می رود، آنچه اما هیچ طوفانی یارای خم کردن قامتش را ندارد، بیعت ما با شماست. خون بر خلاف رای، نمی آید و نمی رود، بلکه فقط به عشق محبوب جاری می شود. کاش بدانی «آقا» چه لذتی دارد امامی چون خامنه ای داشتن. شما بگو چیست راز گریه های ما؟ مگر می توان شما را دید و اشک نریخت؟ چیست راز این گریه ها؟ ولایت چه می کند با قلوب عشاق؟ شما بگو! پدرم در وصیت نامه اش نوشته: «خدایا! خدایا! تا انقلاب مهدی(عج)، خمینی را نگهدار». امام که رفت، غصه ها خوردم. شما که رهبر شدی، دیدم خدا روی هیچ شهیدی را زمین نمی اندازد. تا انقلاب مهدی(عج) خمینی شده خامنه ای. خمینی زنده است. عاشق این شعارم: «دست خدا بر سر ماست، خامنه ای رهبر ماست».

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

ای سید و مولای ما! سالها بعد از فتن ۷۸ و ۸۸ دارم با شما سخن می گویم. با همه معایب مان، عهد کرده بودیم اینجا کوفه نباشد. اینجا کوفه نیست. تا انقلاب آفتاب، ستاره هر روز، عشقش به ولی فقیه فزونی می گیرد. ما نه فقط منتظر خورشیدیم، بلکه انتظار یک لحظه ناب را نیز می کشیم. نگاه ما به دست کف العباسی شماست. آری! در علقمه باید ریشه داشته باشد آن دست، که دست در دست یوسف زهرا(س) بگذارد. با این همه آرزو، بگذار پروانه بد تفسیر کند آسمان را. در اقیانوس ظهور، تصویر ماه می بینم. امن تر از ولایت، ما را چه ساحلی است «آقا» جان؟! دل به دریا می زنیم، امر کنی طوفان می کنیم، بخواهی سر می بازیم، اما از ما نخواه با شما نجوا نکنیم. نوشتن از پرواز، کمترین سهم پروانه زخمی است! گفت: «ای نامه که می روی به سوی حسین، از جانب من ببوس روی حسین».

¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤ ¤¤¤

راستی «آقا»! دوست دارم در این نامه، خطاب به شما با کلماتی بغض آلود بنویسم: پیشاپیش روز پدر مبارک! این را اما خوب می دانی؛ «خونی که در رگ ماست، هدیه به رهبر ماست». کیهان/ ۱۱ خرداد ۱۳۹۱

باتشکر از برادر بسیجی فرزند شهید قدیانی نگارنده این نامه در کیهان

خامنه ای خمینی دیگر است

ازنورسیادتت منورشده ای

باعطر امام هم معطر شده ای

پاینده بود ولایتت سید ما

بیست وسه بهار است که رهبر شده ای

مدح خورشید کتاب خاطرات مقام معظم رهبری از حضرت امام(ره)



مدح خورشید

«مدح خورشید» که در آستانه ایام رحلت امام خمینی(ره) روانه کتابفروشی‌ها شده است، شامل بیان خاطرات و تبیین مصادیق بارزی از سیره و رفتار امام خمینی(ره) است. این خاطرات که برخی از آن‌ها تاکنون انتشار عمومی نیافته است، خاطرات ایام ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای را هم شامل می‌شود.

موسسه انقلاب اسلامی در تازه‌ترین کتاب منتشر شده در بهار 91 اقدام به انتشار خاطرات رهبر معظم انقلاب از امام خمینی (ره) نموده است.

«مدح خورشید» که به زودی و در آستانه ایام رحلت امام خمینی (ره) روانه کتابفروشی‌ها خواهد شد، شامل بیان خاطرات و تبیین مصادیق بارزی از سیره و رفتار امام خمینی (ره) است. این خاطرات که برخی از آن‌ها تاکنون انتشار عمومی نیافته است، خاطرات ایام ریاست جمهوری آیت‌الله خامنه‌ای را هم شامل می‌شود.
«مدح خورشید» که اولین کتاب از گزیده خاطرات رهبر انقلاب است در حجم یکصد و سی و شش صفحه به همت انتشارات انقلاب اسلامی (وابسته به موسسه پژوهشی فرهنگی انقلاب ) گردآوری و تدوین شده است. در بخشی از این کتاب و در خاطره‌ای با عنوان «اعتقاد به پیروزی خون بر شمشیر» که بر گرفته از سخنرانی معظم له در حزب جمهوری اسلامی به تاریخ بهار 1358 آمده است:
«تمام شیوه‌هایى که ایشان در طول این مدّتِ مبارزه به کار زدند ابتکارى بود و ابتکاراتى بود که دیگرانى که ناظر بودند همه رد می‌کردند، حتّی دوستان ایشان، حتّی دوستان ایشان! شما ببینید در ظرف این یک سالِ اخیر چه شیوه‌هایى را ایشان به کار زدند و به کار بردند! همه‌اش مبتکرانه و همه مثل تیرهایى که درست به هدف می‌خورد؛ یک دانه‌اش خطا نکرد؛ یک دانه‌اش اشتباه از آب در نیامد؛ در حالى که اغلب خدشه  می‌کردند، تخطئه می‌کردند.
آن روزى که اعلامیه‌ى خون بر شمشیر پیروز {است}، آمد، دوستانِ نزدیک ایشان در تهران، در قم دچار تردید شدند که آیا این مصلحت است؟ این جایز است؟ این اعلامیه خوب بود؟ درست است؟ قرص، مثل کوه ایستاد و دیدید که خون بر شمشیر پیروز شد. آن روزى که ایشان رفتند به فرانسه، براى همه شگفت‌آور بود و هیچ کس به ذهنش نمی‌آمد. آن روزى که ایشان تصمیم گرفتند برگردند ایران، همه دچار دلهره شدند... و ندیدم کسى را که غیر از این قضاوت داشته باشد. با هر کس برخورد کردیم دیدیم همینجور است. خب تمام این تاکتیک‌ها، تمام این شیوه‌هاى گوناگونى که این ضرباتى که در مواقع حسّاس این مرد بزرگ، این رهبر بزرگ وارد آورده، تمام ضربات بجایى بوده و این را سرنوشت مبارزه و گذشت کار و گردش کار به ما ثابت کرد.» 
علاقه‌مندان برای تهیه این کتاب می‌توانند با شماره تلفن‌های 66483975 - 66410649 -021 تماس حاصل نمایند و یا به نشانی پست الکترونیک book@khamenei.ir پیام ارسال نمایند.