امورشهداء پایگاه بسیج قدس

مسجد علی ابن موسی الرضا

امورشهداء پایگاه بسیج قدس

مسجد علی ابن موسی الرضا

آتش و خون در خرمشهر


کتاب «آتش و خون در خرمشهر»؛ خاطرات سرهنگ دوم ستاد، خالد سلمان محمود کاظمی، یکی از افسران بلندپایه عراقی است که وی در این کتاب به زمینه ها و چگونگی حمله ارتش عراق به شهر خرمشهر، مقاومت مردم و مدافعان شهر و سرانجام اشغال آن می‌پردازد.

در میان افتخارات بزرگ دوران دفاع مقدس، فتح خرمشهر به عنوان یک اتفاق خجسته و نمادین از جایگاه ویژه ای در تاریخ معاصر کشورمان برخوردار است. سال هاست به یاد فتح خرمشهر که در عملیات بزرگ و سرنوشت ساز بیت المقدس در سوم خرداد ماه سال 1361 به وقوع پیوست، نام این روز خجسته و مبارک با عنوان «روز مقاومت، ایثار و پیروزی» در تقویم رسمی کشورمان ثبت شده و هر سال به یاد این روز افتخارآمیز جشن های ویژه ای در گوشه و کنار کشور و به ویژه در شهر خاطره ها، خرمشهر برگزار می شود.

برای آنهایی که علاقه مند به دانسته های بیشتر درباره موقعیت و جایگاه ویژه خرمشهر در دوران دفاع مقدس، به ویژه روزهای مقاومت در اوایل تجاوز وحشیانه دشمن به این شهر، پیش از سقوط کامل آن به دست دشمن و دوران اشغال آن توسط دشمن بعثی و همچنین نحوه فتح آن به دست رزمندگان اسلام در سوم خرداد 1361 هستند، مطالعه کتاب های مرتبط با این موضوع توصیه می شود که یکی از آنها، کتاب «آتش و خون در خرمشهر»؛ خاطرات سرهنگ دوم ستاد، خالد سلمان محمود کاظمی، یکی از افسران بلندپایه عراقی است که این اثر با ترجمه محمد نبی ابراهیمی چاپ و منتشر شده است.

راوی کتاب که هنگام تحصیل در دانشکده نظامی، از ادامه تحصیل در این دانشکده منصرف می‌شود، اما نمی‌تواند هدفش را اجرا کند درباره دردها و رنج‌های مرحله اشغال خرمشهر و جنایت‌هایی که در این شهر انجام شد سخن می‌گوید. خالد سلمان در «آتش و خون در خرمشهر» اعتراف می‌کند که اشغال خرمشهر، یک اشتباه استراتژیک برای عراق بود. کتاب با ترس و وحشت نویسنده از حضور پلیس‌های مخفی بین دانشجویان دانشکده نظامی و برشمردن هوس رانی‌های صدام آغاز می‌شود. با حمله به خرمشهر و انجام جنایات نیروهای عراقی در مناطقی مانند«هیزان» ادامه می‌یابد و با آزاد سازی خرمشهر به پایان می‌رسد.

خالد سلمان محمود کاظمی در فصل اول کتاب با اشاره به زمینه های دشمنی صدام حسین با انقلاب اسلامی ایران به نقل از حسن العلوی درباره روزهای قبل از شروع جنگ می نویسد:

«درباره اسرار مربوط به جنگ ایران و عراق حسن العلوی به من گفت: صدام به راننده‌اش دستور داد که از شلمچه تا خانقین را در حاشیه مرز ایران و عراق طی کند. به او گفتم: جناب رئیس برداشت شما نسبت به انقلاب اسلامی ایران چیست؟ سکوت کرد و هیچ جوابی نداد. مجدداً همان سئوال را تکرار کردم. صدام که نگاهش را به سمت ایران دوخته بود، گفت: من این انقلاب را به رسمیت نمی شناسم... این انقلاب در منطقه فتنه به پا خواهد کرد. این حرکت همان طور که می دانی یک قیام شیعی است و 60 درصد از مردم عراق را هم شیعیان تشکیل می دهند. باید تلاش کنیم تا این انقلاب را در نطفه خفه کنیم...»(ص 13 و 14)

راوی در فصل های بعدی سعی می کند فضای حاکم بر نیروهای ارتش عراق در روزهای قبل از شروع جنگ و همچنین آغازین روزهای جنگ را برای روشن شدن موضوع کتاب بیان کند. به گفته راوی، رسانه های عراقی قبل از شروع جنگ، تلاش می کند با زمینه سازی لازم، نیروها و مردم عراق را به آغاز این جنگ تشویق کنند و همچنین حمایت کشورهای عربی و حتی غربی را برای حمله به ایران جلب کنند.

خالد سلمان محمود کاظمی در ادامه روی حمله ارتش عراق به شهر خرمشهر برای اشغال کامل آن اشاره می کند و می‌نویسد: «فرماندهی عراق، گمان می کرد که نیروهای اعزامی ما به خوزستان طی مدت یک هفته به اهداف خود نایل می آیند. سرهنگ ستاد صباح خلف الدلیمی، افسر استخبارات لشکر سوم می گفت: ماموریت ما بستگی به اوضاع داخلی خوزستان دارد. بر اساس قرار محرمانه ای، به محض ورود نیروهای ما به خرمشهر، در خوزستان اعلام حکومت خودمختاری می شود و به عراق می پیوندد و در آنجا یک شخصیت مهم به نام طالقانی حضور دارد که حاکم این منطقه خواهد شد.» (ص 29)

در بخش‌های بعدی کتاب به این موضوع پرداخت می‌شود که چگونه فرماندهی عراق با این تصور خام به خرمشهر حمله می کند و با مقاومت مردم و نیروهای مدافع شهر مواجه می شود. شرح یورش های وحشیانه نیروهای عراقی به خرمشهر که در چند نوبت اولیه با شکست مواجه می شود، از دیگر گفته های خالد سلمان محمود کاظمی است. او به صراحت از وحشی‌گری نیروهای عراقی در هنگام ورود به خرمشهر می نویسد که چگونه به کشتار اهالی مظلوم این شهر می پرداختند و در ادامه به غارت اموال آنها و انتقال کالاهای موجود در انبارهای خرمشهر به داخل عراق اقدام می کردند.

در بخشی از خاطرات سرهنگ دوم ستاد، خالد سلمان محمود کاظمی می خوانیم: «فرمانده گردان تانک‌های الحسین به من گفت: به ما دستور داده شده بود که شهر را گلوله باران کینم و منتظر دستورات دیگری نباشیم. بر اساس اوامر صادره رعایت رعایت مسایل اخلاقی و انسانی نباید مدنظر قرار گیرد، مثلاً نباید گریه کودکی یا التماس زنی و یا وجود پیرمردی احساس ما را برانگیزد. طبق دستور باید همه مورد حمله شدید قرار گیرند و ما این گونه اوامر صادره را تمام و کمال به اجرا در می آوردیم.» ( ص45)

در خاطرات این افسر بلندپایه عراقی به ترکیب واحدهای عمل کننده در اشغال خرمشهر هم پرداخته شده که وی سعی کرده اسامی اغلب واحدها را با مشخصات کامل در این کتاب بیاورد. به عنوان مثال، وقتی به ترکیب نیروهای یک واحد در هنگام ورود به خرمشهر اشاره می کند به تاریخ دقیق آن و اجزای تشکیل دهنده واحد تاکید می کند: در تاریخ 9/7/1359 (1/10/1980) نیروهای ما متشکل از واحدهای زیر اقدام به عبور کردند:

1-واحدهای زرهی تیپ ششم زرهی.

2-نیروهای کماندو(نیروهای مخصوص).

3-واحدهای پیاده مکانیزه تحت امر تیپ 24. (ص 50)

یا می نویسد: «روز 24/10/ 1980 مصادف با 3/8/1359 روز اشغال خرمشهر توسط نیروهای ماست. پس از اشغال شهر و تسلط نیروهایمان بر آن، دست به اقدامات زیر زدیم:

1-اموال اهالی به سرقت رفت و طلا و حیوانات آن ها غارت شد.

2-خودروهای ایرانی به داخل عراق منتقل شد.

3-خانه ها با دینامت ویران شد.

4-اسرای ایرانی اعدام شدند.

5-زنان مورد تجاوز قرار گرفتند.

6-کودکان و پیرمردان را کشتند.

7-دیواره دفاعی در خرمشهر کشیده شد. (ص 100)

در ادامه کتاب، پیام فرماندهی نیروهای قادسیه به صدام به مناسبت اشغال خرمشهر ارائه و همچنین عکس‌ها و تصاویر مرتبط با موضوع ضمیمه کتاب شده است. کتاب «آتش و خون در خرمشهر» در 120 صفحه و قطع رقعی از سوی انتشارات سوره مهر در تهران چاپ و منتشر شده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد